به طور کلی حضور خبرنگاران در رویدادی مانند جنگ به خودی خود خطرآفرین است. این خطر تا به آن اندازه بالاست که احتمال از دست دادن جان یا آسیب دیدن را به همراه دارد. از طرفی مشاهده اتفاقات ناشی از جنگ میتواند تا سالها خبرنگاران حاضر در جنگ را دچار آسیبهای متعدد روحی قرار دهد. بنابراین تردیدی در این نیست که حضور خبرنگاران در جبهههای نبرد، میتواند واجد ارزش فراوان باشد.
خبرنگاران ایرانی در لبنانِ امروز
صداوسیمای ایران نیز در حال حاضر برای پوشش خبری جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و لبنان بیش از پنج خبرنگار به لبنان فرستاده است. خبرنگارانی که میدانند، در برابر حملات وحشیانه رژیم اشغالگر قدس بیدفاعند و با آگاهی کامل از خطرات جانی پا به خاک لبنان گذاشتهاند. از این منظر اقدام آنها برای اطلاع رسانی اخبار و رویدادها ستودنی است.
«محسن اسلامزاده»، «محمدرضا حسینی بای»، «حسن عظیمزاده»، «میثم دلاوری» و «سجاد مهتری» خبرنگاران اعزامی صداوسیما در لبنان هستند که قرار است آنچه را در لبنان رخ میدهد به تصویر بکشند. در کنار این خبرنگاران، خبرنگاران دیگری هم مانند «حسن پاکزاد» از واحد مرکزی خبر به صورت مقطعی به لبنان رفته و از آنجا به مردم ایران گزارش میدهد. معروفترین خبرنگار از میان خبرنگاران اعزامی صداوسیما حسینی بای است که شیوه خبررسانیاش خالی از حاشیه نبودهاست.
روی دیگر سکه
نخستین روزهای سال ۱۳۹۸ بر اثر بارندگی شدید در استانهای شمالی، سیلی عجیب استانهای گلستان و خراسان شمالی را فرا گرفت و شهرستان آققلا در استان گلستان را به زیر آب برد. خبرنگاران زیادی در همان نخستین روزها به گلستان رفته و گزارشهای میدانی بسیاری از این واقعه تهیه کردند. اما درخشانترین صحنه را «حسینی بای» خبرنگار صداوسیما رقم زد. او با کاپشن و لباس رسمی تا کمر در سیلی که خیابان اصلی شهر را گرفته بود فرو رفت و به صورت زنده از سیل گزارش تهیه کرد. این اقدام او بیشتر از آنکه اقدامی حرفهای و جذاب تلقی گردد، به نوعی بیانگر نمایش غیر ضروری و احساساتی یک خبرنگار از یک واقعه تلقی شد.
حسینی بای با آن سابقه و این روحیه شجاعانه حالا از ویرانههای لبنان روایتگر جنگ رژیم صهیونیستی در برابر مردم غزه و لبنان است. اینکه او و دیگر خبرنگاران شجاعانه به صف مقدم جنگ قدم گذاشتهاند واجد ارزش فراوانی است. اما روایتگری او و دیگر همکارانش به ویژه محسن اسلامزاده چه کیفیتی دارد؟ آیا آنها با تمام خطراتی که پذیرفتهاند توانستهاند راوی تاثیرگذار و صدیقی برای جنگی باشند که مرزهای وحشیگری بشری را جابهجا کردهاست.
واقعیت این است که عمده روایتها و گزارشهای خبرنگاران اعزامی به بیروت و جنوب لبنان، گزارشهای مبتنی بر «احساساتی گری» است. همانطور که از سوابق آقای حسینی بای بر میآید، خود او که سرآمد خبرنگاران اعزامی صداوسیما به لبنان است، اگر بتواند تا کمر در ویرانه فرو میرود و از حجم ویرانی سخن میگوید، آنگونه که در سیل آق قلا کرد.
او و دیگر همکارانش به جای روایتهای کارشناسانه، عمدتا سراغ روایت احساساتی و مبتنی بر دیدگاه شخصی رفتهاند. چراکه سیاست کلی صداوسیما حمایت از لبنان در برابر رژیم صهیونیستی است. اما آنها به مانند خبرنگاران دیگر رسانهها، جانب بیطرفی را حتی در حد یک «ژست» از خود نشان نمیدهند. گزارشهای آنان پیش از آنکه به پایان برسد، در همان لحظه گزارش، ارزش خبرشان را از دست میدهند. چرا که سمت و سوی خبرنگار را در ارائه گزارش به عینه و به وضوح نشان میدهد. با چنین رویکردی نمیتوان انتظار داشت که گزارشی قابل توجه و واجد ارزشهای خبری از آنها دید. شاید به همین دلیل است که آنها کمتر توانستهاند، گزارشهای ماندگاری تا به امروز از این جنگ ناجوانمردانه و بنیانکن از خود ارائه کنند.
آخرین سخن، گزارش محسن اسلامزاده دیگر خبرنگار صداوسیما در جنوب لبنان آن هم در حال بیان مهمترین اتفاق جنگ گزارشی معمولی و سخت کلیشهای بود. او که پس از بمباران محل جلسه سید حسن نصرالله به جنوب لبنان رفته و از محل بمباران به صورت زنده گزارش میداد، در تمام طول گزارش، با بغض و حتی گریه سخن گفت. اتفاقی که گزارش او را در نهایت اهمیت، خالی از اعتبار نشان داد. فقط کافیاست گزارش او و گریههایش را مقایسه کنید با اعلام خبر رحلت امام خمینی که «حیاتی» مجری تلویزیون را ناخواسته به گریه انداخت. واقعا «تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟»